شد، و آن دختر ديگر در وقت ولادت فرزند اول وفات يافت، پس يكي از كنيزان امام حسين (عليه السلام) آن حضرت را تربيت كرد و حضرت او را مادر مي گفت، چون امام حسين (عليه السلام) شهيد شد امام زين العابدين (عليه السلام) او را به يكي از شيعيان خود تزويج كرد، و به اين سبب شهرت پيدا كرد كه حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) مادر خود را به مولاي خود تزويج نمود. مؤلف گويد كه: اين حديث مخالفت دارد به آنچه گذشت در فصل اولاد امام حسين (عليه السلام) كه شهربانو را در زمان عمر آوردند، و شايد يكي از راويان اشتباهي كرده باشند، و آن روايت كه در آنجا مذكور شد اشهر و اقوي است چنانچه قطب راوندي به سند معتبر از امام محمدباقر (عليه السلام) روايت كرده است كه چون دختر يزدجرد بن شهريار آخر پادشاهان عجم را براي عمر آوردند و داخل مدينه كردند، جميع دختران مدينه به تماشاي جمال او بيرون آمدند، و مسجد مدينه از شعاع روي او روشن شد، چون عمر اراده كرد كه روي او را ببيند، مانع شد و گفت: سياه باد روز هرمز كه تو دست به فرزند او دراز مي كني، عمر گفت: اين گبرزاده مرا دشنام مي دهد، و خواست كه او را آزار كند، حضرت امير (عليه السلام) فرمود: تو سخني را [ صفحه 1071] كه نفهميدي چگونه دانستي كه دشنام است؟ پس عمر امر كرد كه ندا كنند در ميان مردم كه او را بفروشند، حضرت فرمود: جايز نيست فروختن دختران پادشاهان هر چند كافر باشند، وليكن بر او عرض كن كه يكي از مسلمانان را خود اختيار كند، و او